جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز
جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز

رضاشاه!!!

آقاى اهل دلى ، به رحمت خدا رفته و راهى آن دنیا شده بود . در آن دنیا در پیشگاه عدل الهى ، اعمال خوب و بدش را در ترازوى نقد گذاشتند و او را به سبب اهل دل بودنش شایسته آن دانستند که به بهشت برود و فرشته اى از فرشتگان بارگاه کبریایى دستش را گرفت تا او را به بهشت برد

این آقاى اهل دل ، وقتیکه مى خواست وارد بهشت بشود ، متوجه شد که آقاى پیر مرد سپید مویى ، دم دروازه بهشت نشسته است و شباهت غریبى به رضا شاه دارد .

با خودش گفت : این آقا چقدر شبیه رضا شاه است !

فرشته گفت : او خود رضا شاه  است.

پرسید : مى توانم چند کلمه اى با او حرف بزنم .

فرشته گفت : چرا که نه ؟ 

آقاى اهل دل خودش را به رضا شاه رساند و سلامى کرد و گفت

ببخشید که مزاحم تان میشوم قربان ! شما توى بهشت چیکار میکنید ؟ 

رضا شاه گفت : والله ! ما تا همین چند سال پیش توى جهنم بودیم ، اما از بس ملت ایران گفتند ' خدا پدر شاه را بیامرزد ' به امر الهى ما را به بهشت آورده اند

آقاى اهل دل پرسید : خب ، چرا دم در نشسته اید ؟ 

رضا شاه گفت : والله ! از خدا که پنهان نیست ، از شما چه پنهان ، بیست سال پیش وقتیکه ما وارد بهشت شدیم ، یک دل نه صد دل عاشق یکى از  فرشتگان بهشتى شدیم ، اما قانون بهشت این است که بدون ازدواج نمى توان به وصال هیچ فرشته اى رسید . حالا بیست سال است که من اینجا دم در نشسته ام و هیچ آخوندى وارد بهشت نمى شود که صیغه عقدمان را جارى کند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد