ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
هواپیمایی درحال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابر این یک نفر باید فداکاری می کرد.
زین الدین زیدان یک چتر بر داشت و گفت : من بهترین فوتبالیست جهان هستم و باید
نجات پیدا کنم این را گفت و پرید .
برد پیت هم یک چتر دیگر بر داشت و گفت: من محبوب ترین هنرپیشه جهان هستم و باید
نجات پیدا کنم. این را گفت و پرید.
پینوکیو هم یک چتر برداشت و گفت: من باهوش ترین رئیس جمهور دنیا هستم و باید
نجات پیدا کنم. این را گفت و پرید .
فقط
دو نفر در هواپیما مانده بودند. یک پسر بچه نه ساله و پاپ.
پاپ گفت: فرزندم ! من عمر خودم را کرده ام و آینده پیش روی تو است. بیا این چتر را
بردار و خودت را نجات بده
پسر بچه گفت: احتیاجی نیست. اون آقاهه که می گفت باهوش ترین رئیس جمهور دنیاست، با
کوله پشتی مدرسه من پرید بیرون.