ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید و من نیستم
یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند
کاری از من بلکه بر می آید و من نیستم
خواب و بیداری خدایا بازهم سر می رسد
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود
روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعدها اطراف جای شب نشینی های من
بوی عشق تازه تر می آید و من نیستم
بعدها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی رهگذر می آید و من نیستم
از یک فکر ناامید و مایوس انتظاری جز ناکامی نمی توان داشت
سلام ، وبلاگ شما از معدود وبلاگهایی که favorite کردم و به صورت مداوم بهش سر می زنم ،دست شما درد نکنه
خواهش می کنم میثم جان
خوشحالم که این وبلاگ حقیر توجه شما بزرگوار را جلب کرده
به گنجشک ویزا ندادند
ولی او پرید
گذر نامه اش آسمان بود