ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
کتاب ضمیمه امروز روزنامه همشهری مربوط به پروین اعتصامی است . دو تا از شعرهای او را بسیار دوست دارم ، یکی مست و هوشیار و دیگری شعری که او برای سنگ قبر خودش گفته .
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی
گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست
گفت می باید ترا تا خانه قاضی برم
گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست
گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بد کار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم
گفت پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفت می بسیارخوردی زان چنین بی خود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
اینکه خاک سیهش بالین است گرچه جز تلخی از ایام ندید صاحب آنهمه گفتار امروز دوستان به که ز وی یاد کنید خاک در دیده بسی جان فرساست بیند این بستر و عبرت گیرد هر که باشی و ز هرجا برسی آدمی هرچه توانگر باشد اندر آنجا که قضا حمله کند زادن و کشتن و پنهان کردن خرم آن کس که در این محنت گاه
|
اختر چرخ ادب پروین است هرچه خواهی سخنش شیرین است سائل فاتحه و یاسین است دل بی دوست دلی غمگین است سنگ برسینه، بسی سنگین است هرکه را چشم حقیقت بین است آخرین منزل هستی این است چو بدین نقطه رسد مسکین است چاره تسلیم و ادب تمکین است دهر را رسم و ره دیرین است خاطری را سبب تسکین است. |