ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد... همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد... زن پیتر یک حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه...
همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود... تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ۱۰۰۰ دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!... بعد از چند لحظه تفکر ، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پیتر میده و میره...
زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت... پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود... پیتر گفت: خوبه... چیزی در مورد ۱۰۰۰ دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!
نتیجه اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط میشه ، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید!
سلام
قبل از هر صحبتی تقاضا دارم این نظر را تایید نکنبد و تنها خودتان بخوانید.
به جرئت میتوانم بگویم وبلاگ شما بهترین وبلاگی است که تا بحال دیده ام.گزینش مطالب شما عالی است و من تعداد زیادی از مطالب آرشیوتان را هم خوانده ام.اما با عرض معذرت این دو سه یادداشت آخر متناسب با وبلاگ شما نبود و حال و هوای وبلاگهایی که تعدادشان کم نیست و به نشر مطالب بی ارزش و عمدتاً غیر اخلاقی میپردازند را داشت.
بسیار مایلم بدانم شما که هستید.اگر خواستید سری به وبلاگ تازه تاسیس من بزنید.
لینک پست قبلی رو یکی از دوستان برام فرستاده بود . خیلی لذت بردم و درضمن نتیجه ی اخلاقی اش هم خیلی ماه بود. زیبا می نویسی و طنز کلامت واقعا ستودنی ست:)
ممنون از اینکه به تقاضام عمل کردید!
به وبلاگ منم سر بزنید
عالی بود از همه مطالبت لذت بردم وکلی خندیدیم مخصوصا ارزوی مدیر شرکت