ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
استاد کوزن کلمات " اصل نخستین " را که قرار بود بر دروازه معبد اواکو در کیوتو حکاکی شود می نگاشت. او کلمات را با قلم مو روی تکه کاغذی نقش می زد تا سپس روی چوب حک شود. یکی از مریدان استاد که برای او مرکب می ساخت ، به خوشنویسی استاد می نگریست.
مرید گفت: چندان خوب نشد.
کوزن دوباره نوشت.
مرید گفت: این از آن هم بدتر شد.
کوزن دوباره نقش زد.
پس از شصت و چهار بار مرکب ته کشید و مرید رفت تا باز هم قدری مایه مرکب بیاورد.
استاد که تنها شده بود و چشم خرده گیری مزاحم او نبود با باقیمانده مرکب نقش تندی زد.
مرید چون بازگشت نگاه ستایش آمیزی به آخرین کوشش او کرد و گفت: شاهکار است.
سلام!
رابطه استاد و شاگردی همیشه همینطوریه!
موفق باشی
صدر
دوست عزیز سلام
از اینکه ما رو دوباره شرمنده خودت کردی ممنون .
به خاطر شما بازدید کننده های فهیم هم که شده سعی میکنیم مطالب به درد بخوری بذاریم .
صمیمانه شنوای نظرات سبز شما هستیم . تا ما رو در ارایه بهتر مطالب یاری فرمایید .
قربانت . سیامک .
mygoldquin2005@yahoo.com