ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و رد پای آن را و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاج های شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابه لای خاکروبه های قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدم ها، با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم ها آوازت را دوست ندارند. غمگینشان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.
قلب جغد پیرشکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدم هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند. خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها عاشق دل بستنند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه هایی ! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد؛ دل نبستن سختترین و قشنگترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند. و آن کس که می فهمد، میداند آواز او پیغام خداست که می گوید: آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید.
و جغدها برایمان می خوانند!
تنها باید گوش دهی...
گوش کن...
سلام !
کاش اندیشه جغد را همه می شنیدند! من و تو نیز فقط ناقلان این قصهایم ! اما حقیقت همین است ...
وبلاگت خیلی قشنگه ... از معدود وبلاگهایی که خوشم اومد ازش ! ... موفق باشی
به کعبه شد عیان علی به کعبه شد عیان علی
امام عاشقان علی ا مام عاشقان علی
خوش آمدی مولای علی خوش آمدی مولا علی