-
خوش شانس!!!
چهارشنبه 27 مرداد 1389 17:04
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل". چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند... دکتر: واقعاً متاسفم، ما...
-
دادگاه های آمریکائی!!!!
دوشنبه 18 مرداد 1389 10:20
AMERICAN COURTS گفتگوهای زیر از کتابی به نام Disorder in the American Courts نقل شدهاند و متن انگلیسیشان را اینجا میتوانید بخوانید. اینها نمونههایی از محاورههایی است که واقعاً در دادگاههای آمریکا رخ داده و بعد توسط گزارشگران نقل شدهاند وکیل مدافع: آیا شما فعالیت ج ن س ی دارید؟ شاهد: نه، من فقط آنجا دراز...
-
کما !!!!
چهارشنبه 13 مرداد 1389 09:32
چشمهایتان را باز میکنید.متوجه میشوید در بیمارستان هستید.پاها و دستهایتان را بررسی میکنید.خوشحال میشوید که بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستید.دکمه زنگ کنار تخت را فشار میدهید.چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق میشود و سلام میکند.به او میگویید،گوشی موبایلتان را میخواهید. از اینکه به خاطر یک تصادف کوچک در...
-
زمستان سرد!!!!
یکشنبه 10 مرداد 1389 08:40
مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسند: آیا زمستان سختی در پیش است؟ رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشته، جواب میده: بروید هیزم تهیه کنید. بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟ پاسخ: اینطور به نظر میاد! پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند. و...
-
Always look for simple solutions
چهارشنبه 6 مرداد 1389 09:53
در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت ، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد: شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده که آن قوطی خالی است . بلافاصله با تاکید و پیگیری های مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی و دستور صادر شد که خط بسته...
-
ثروتمند!!!!!
چهارشنبه 30 تیر 1389 15:11
هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرک پرسید:«ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم...
-
مادر!!!
چهارشنبه 23 تیر 1389 14:58
WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN………………… وقتی خیس از باران به خانه رسیدم BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?” برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED” خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL...
-
استاد باهوش!!!
دوشنبه 21 تیر 1389 09:41
چهار دانشجو که به خود اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابر این تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و...
-
رضاشاه!!!
یکشنبه 13 تیر 1389 10:29
آقاى اهل دلى ، به رحمت خدا رفته و راهى آن دنیا شده بود . در آن دنیا در پیشگاه عدل الهى ، اعمال خوب و بدش را در ترازوى نقد گذاشتند و او را به سبب اهل دل بودنش شایسته آن دانستند که به بهشت برود و فرشته اى از فرشتگان بارگاه کبریایى دستش را گرفت تا او را به بهشت برد . این آقاى اهل دل ، وقتیکه مى خواست وارد بهشت بشود ،...
-
دلقک!!!!
شنبه 12 تیر 1389 10:03
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای او تعریف کرد . دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود . مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم ...
-
استفتاء!!!
چهارشنبه 9 تیر 1389 12:03
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم . کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش ماکس...
-
اوج از خود گذشتگی!!!
سهشنبه 1 تیر 1389 17:30
سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد. ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بود که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود و هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت. پزشک...
-
روحش شاد باد!!!!!
دوشنبه 31 خرداد 1389 10:06
بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت میکرد. تا اینکه زنی برای پرسش مسالهای که برایش پیش آمدهبود پیش وی میرود. از وی میپرسد که «فضلهی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد با وجود اینکه...
-
باغ انار!!!
دوشنبه 17 خرداد 1389 18:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 زمانی که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچه ها خیلی دوست داشتیم، تابستونا که گرمای شهر طاقت فرسا میشد، برای چند هفته ای کوچ میکردیم به این باغ خوش آب و هوا که حدوداً ۳۰ کیلومتری با شهر فاصله داشت، اکثراً فامیل های نزدیک هم برای چند روزی...
-
دهخدا!!!
پنجشنبه 13 خرداد 1389 16:15
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دعوت سفارت آمریکا از استاد علی اکبر دهخدا برای مصاحبه با رادیو صدای آمریکا 19 دیماه 1332 تهران آقای محترم صدای آمریکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ایرانی، در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک پخش نماید. این اداره...
-
هشت دروغ مادرم!!!
شنبه 1 خرداد 1389 13:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقیر بودیم و تهیدست و هیچگاه غذا به اندازه کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت،:"فرزندم برنج بخور، من...
-
گمشده!!!
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 10:14
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 طفلی به نام شادی، دیریست گمشده ست با چشم های روشن براق با گیسویی بلند به بالای آرزو هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما : " یک سو خلیج فارس سوی دگر...
-
پی آمد ازدواج !!!
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 12:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 د ر تواریخ آمده است که کریستف کلمب هرگز ازدواج نکرد. فقط برای لحظه ای فکر کنید اگر او ازدواج کرده بود، همسرش چه می گفت و تکلیف کشف قاره آمریکا چه می شد ؟؟!!!! - کجا داری میری؟ - با کی داری می ری؟ - واسه چی می ری؟ - چطوری می ری؟ - کشف؟ -برای کشف...
-
ملاقات خدا!!!!!
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 10:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد دهنم رایحه روزه نمیداد که من عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد حمد را خواندم و آن مد"ولاالضالین"را...
-
ذکاوت!!!
دوشنبه 30 فروردین 1389 09:52
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. بنز آخرین مدلی را دید و پسندید. وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد . قدری راند و از شتاب اتومبیل لذت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به...
-
مدیر!!!
یکشنبه 22 فروردین 1389 09:57
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است . مشتری: چرا این طوطی اینقدر گران است؟ صاحب فروشگاه: این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد . مشتری: قیمت طوطی وسطی چقدر...
-
مصاحبه استخدامی!!!!
یکشنبه 22 فروردین 1389 09:43
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر آی تی پرسید: برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟ مهندس گفت: حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود . مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره 5...
-
انتظار!!!!
یکشنبه 15 فروردین 1389 16:10
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشکهایش را پاک میکرد و فنجانی قهوه مینوشید پیدا کرد ... در حالی که داخل آشپزخانه...
-
روزگار سخت و مردمان سخت!!!
شنبه 7 فروردین 1389 12:21
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آرتور اشی قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خونِ آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا...
-
زمان شما نیز بگذرد!!
چهارشنبه 26 اسفند 1388 13:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هم مرگ بر جهانِ شما نیز بـــگذرد هم رونق زمـــــان شما نیز بگذرد وین بومِ مِحنَت ازپی آن تا کند خراب بر دولــــت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایّام ناگــــــــــهان بر بــــاغ وبوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیرخاص وعام بر حلق و بر...
-
بام هاُ کوچه هاُ کلمات !!!
سهشنبه 25 اسفند 1388 17:44
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 روشن مثل روز، حنجره می بارد از اتفاق تیغ. کار هرشب این کوچه همین است تا ساعت دهم از دست هر گلو. بی همیشه، بی هنوز، اما روشن مثل روز. می فهمم کار از سه کنج سایه و تماشای واژه گذشته است. کار از نی نوای نوشتن گذشته است. دیگر ننویس، بیا ... ! ما تنها نیستیم زیر گلوی...
-
با اجازه شاملو !!!!!
سهشنبه 25 اسفند 1388 17:36
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دیگر خدای را در پستوی خانه نهان نخواهم کرد. دیری ست بی هراس بر بام بلند شب آمده. برایت چراغ آورده ام برایت بامداد و بوسه آورده ام برایت باران، آسودگی، امان، برایت آب آورده ام، دست و روی خسته خویش را، از این عذاب بی شفا بشوی، ما دستمان خالی است ما فقط پی یک پرسش...
-
زندگی بعدی!!!!
شنبه 15 اسفند 1388 19:02
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 زندگی بعدی من کاری از وودی آلن یک طرز نگاه متفاوت، برداشت با خودتان در زندگی بعدی من میخواهم در جهت معکوس زندگی کنم. با مردن شروع میکنی و میبینی که همه چیز خیلی عجیب است. سپس بیدار میشوی و میبینی که در خانه...
-
کار تیمی!!!!
شنبه 1 اسفند 1388 13:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 باران به شدت می بارید و مرد ماشین خود را در جاده پیش می راند ، ناگهان تعادل اتومبیل به هم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد . از شانس خوب ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیک های آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست...
-
قدرت دوستی!!!
دوشنبه 19 بهمن 1388 11:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یکی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم که یکی از بچه های کلاس را دیدم. اسمش مارک بود و انگار همه کتابهایش را با خود به خانه می برد . من برای آخر هفته ام برنامه ریزی کرده بودم. (مسابقه فوتبال با بچه ها و مهمانی خانه یکی...